یکدیگر دارند نسبت به این چنین شخصی وظایف گوناگونی را ایجاب مینمایند و در نتیجه نسبت به او هرکدام از آن برنامه ها یکدیگر را بالمطابقه و مستقیم و یا بالالتزام و غیر مستقیم نفی نموده و با هم متناقض میباشند؛ مثلا دین مسیح (ع) غسل تعمید را برای او یک مطلوب الهی میداند ولی ادیان دیگر آن را مطلوب الهی نمی دانند. بدیهی است به حسب واقع برای این شخص این حکم خاص مثل غسل تعمید یا مطلوب الهی هست یا نه، نمی شود هم مطلوب باشد و هم نامطلوب، و یا نه مطلوب باشد و نه نامطلوب، زیرا اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است. همچنین است احکام متفاوت دیگر. بنابراین یکی از این احکام و برنامه های متفاوت برای او حق و حکم الهی واقعی و فعلی میباشد، و حق دانستن همه ادیان در این زمان با توجه به اختلافهایی که دارند پنداری بیش نیست. هرچند اگر کسی به هر علت و یا دلیلی یقین و قطع به حقانیت یکی از ادیان پیدا نمود و به آن پایبند شد نزد خداوند معذور است؛ و یا اگر کسی به خاطر عدم توان تشخیص دین حقیقی و فعلی همه ادیان در نظر او یکسان آمده و ترجیحی برای هیچ کدام نبود، در پایبندی دلخواه به یکی از ادیان الهی نزد خداوند معذور میباشد، ولی مسأله قطع و یقین به حقانیت و معذوریت غیر از مسأله حقانیت واقعی است، و عقلا هم معذوریت برای کسی است که قصور در فهم و تشخیص حق داشته باشد؛ ولی کسی که احتمال و امکان اثبات حقانیت یکی از ادیان را بدهد عقلا نمی تواند هر دینی را به