صفحه ۴۲۷

شخصی به ابوذر گفت: چرا ما از مرگ بدمان می‎آید؟ گفت: برای این که شما دنیای خود را آباد کرده اید و آخرتتان را ویران، و در نتیجه دوست ندارید از جای خرم و آبادی به نقطه خراب و ویرانی منتقل شوید.بحارالانوار، همان، ص 137، ح 42.

همین مضمون در سخن امام حسن مجتبی (ع) در پاسخ شخصی که از او علت هراس از مرگ را پرسیده بود نیز آمده است.همان، ص 129، ح 18.

چهره مرگ گرچه برای بسیاری از انسانها وحشت انگیز بوده و حتی از نام آن و هر چه که خاطره آن را به ذهن اندازد گریزان هستند، ولی در مقابل برای کسانی که ایمان به زندگی جاویدان دارند و با انجام اعمال شایسته و شستشوی دل از آلودگی گناهان خود را آماده سفر نموده اند نه تنها مرگ وحشتناک نبوده بلکه دریچه ای است به سوی جهانی بزرگ و عالی و تولدی است جدید که به واسطه آن به عالمی پهناور و روشن قدم می‎گذارند.

آنها با تمام وجود باور دارند که این جسم خاکی قفسی است برای مرغ روح آنان و با شکسته شدن این قفس و گشوده شدن درهای زندان تن روح آنان به هوای کوی دوست پر و بال خواهد زد. آنها به این سخن پیامبر(ص) اعتقاد دارند که خطاب به ابوذر فرمود: "یا اباذر ! الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر"همان، ج 74، ص 78. یعنی: ای ابوذر ! دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

آری، اینان بر چهره مرگ لبخند زده و آن را در آغوش می‎گیرند.

نمونه بارز چنین انسانهایی امام علی (ع) است که با عمق جان چنین می‎گوید: "و الله لا بن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه"نهج البلاغة، خطبه 5، ص 13. یعنی: به خداوند سوگند فرزند ابی طالب علاقه اش به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر بیشتر است.

ناوبری کتاب