در این دوران آدمی به سوی مراحل کودکی بازگشته و - همان طور که در روایت آمده بحارالانوار، ج 70، ص 389، ح 9. - درست همانند یک کودک عمل میکند؛ طرز فکر و حرکاتش کودکانه میشود؛ همچون آنها شروع به بهانه جویی میکند؛ از یک برخورد و حرکت جزئی ناراحت و با یک برخورد جزئی خوشحال و راضی میگردد؛ ظرفیت و حوصله خویش را از دست داده و گاه مانند کودکان خود را آلوده مینماید.
تفاوت کارهای او با کارهای کودکان در این است که حرکات کودکان شیرین و جذاب است و اطرافیان در آنها امید رشد و نمو جسم و روح و برطرف شدن این حالات را دارند، ولی حرکات افراد پیر گاهی زننده و نازیبا و گاه تنفرآور و در برخی مواقع ترحم انگیز است و اطرافیان امید برطرف شدن این روحیات و حرکات را از آنها ندارند؛ بر همین اساس حال افراد کهنسال در مقایسه با اطفال بسیار ناگوار است.
به راستی چنین روزهایی چقدر دردناک و رقت بار است؛ خداوند از این دوران عمر انسان چنین یاد میکند: (و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا)سوره حج (22): آیه 5. یعنی: "برخی از شما آنقدر عمر نموده که به بدترین مرحله زندگی و پیری میرسند آنچنان که چیزی از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت".
پدید آمدن چنین رفتار و حالاتی نسبت به افراد فرق میکند، برخی در صد سالگی دچار آن شده و برخی در کمتر یا بیشتر از آن؛ در پاره ای روایات از این گونه افراد که به سن نود سال و بالاتر رسیده اند "اسیران خدا در زمین" تعبیر شده است.بحارالانوار، ج 70، صص 389 - 390، ح 8 و 10.
آری در این فصل از عمر جز ناتوانی و درماندگی چیزی وجود ندارد، انسان قبل از