از نظر اسلام در چنین شرایطی زن و مرد مجبور نیستند به اجبار و اکراه در کنار یکدیگر قرار گرفته و تا پایان عمر با تلخکامی در زندانی به نام زندگی عمر خویش را تباه سازند؛ بلکه بایستی به طرز شایسته ای از یکدیگر جدا شوند.
سخنانی که در مذمت طلاق از پیشوایان دین (ع) در بالا نقل شد مربوط به جایی است که زن و مرد بدون دلیل مشروع و معقولی یا به واسطه به وجود آمدن یک مسأله کوچک که میتوان آن را حل نمود قصد جدا شدن از یکدیگر را دارند، و هرگز آن احادیث نظر به جایی که طلاق و جدایی وسیله ای برای دوری از فساد و تباهی باشد ندارد.
در شرایطی که زن و مرد به بن بست رسیده اند و هیچ گونه علاقه ای به یکدیگر ندارند و شعله های جهنمی به نام زندگی، آنها و فرزندان و اطرافیانشان را در بر گرفته، راه خروج از این وضعیت چیزی نیست جز جدایی: (و ان یتفرقا یغن الله کلا من سعته )سوره نساء (4): آیه 130. یعنی: "و اگر از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را از فضل و کرم خود بی نیاز میسازد".
در سیره پیامبراکرم (ص) و پیشوایان دین (ع) به مواردی برخورد میکنیم که ایشان به خاطر پدید آمدن برخی مسائل چاره را در طلاق همسر خود دیده اند؛ همچنین در پاره ای موارد که شخصی دچار همسر ناشایست و بدکردار شده بود و به آن بزرگواران مراجعه نموده و ابراز شکایت مینمود، برای رهایی او از این وضعیت از وی میخواستند که آن همسر ناسازگار را طلاق دهد:
1 - پیامبراکرم (ص): "پنج طایفه دعایشان مستجاب نمی شود: شخصی که طلاق همسرش به دست اوست و همسرش او را اذیت و آزار میکند و با این که میتواند مهریه اش را بپردازد ولی او را طلاق نمی دهد (و به جای آن به درگاه خدا برای نجات خویش دعا میکند)؛ کسی که برده ای دارد که مرتب فرار میکند و او را نمی فروشد؛ کسی که به طرف دیواری که در حال خراب شدن است رفته و به سرعت از آن دور