صفحه ۳۷۶

از نظر اسلام در چنین شرایطی زن و مرد مجبور نیستند به اجبار و اکراه در کنار یکدیگر قرار گرفته و تا پایان عمر با تلخکامی در زندانی به نام زندگی عمر خویش را تباه سازند؛ بلکه بایستی به طرز شایسته ای از یکدیگر جدا شوند.

سخنانی که در مذمت طلاق از پیشوایان دین (ع) در بالا نقل شد مربوط به جایی است که زن و مرد بدون دلیل مشروع و معقولی یا به واسطه به وجود آمدن یک مسأله کوچک که می‎توان آن را حل نمود قصد جدا شدن از یکدیگر را دارند، و هرگز آن احادیث نظر به جایی که طلاق و جدایی وسیله ای برای دوری از فساد و تباهی باشد ندارد.

در شرایطی که زن و مرد به بن بست رسیده اند و هیچ گونه علاقه ای به یکدیگر ندارند و شعله های جهنمی به نام زندگی، آنها و فرزندان و اطرافیانشان را در بر گرفته، راه خروج از این وضعیت چیزی نیست جز جدایی: (و ان یتفرقا یغن الله کلا من سعته )سوره نساء (4): آیه 130. یعنی: "و اگر از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را از فضل و کرم خود بی نیاز می‎سازد".

در سیره پیامبراکرم (ص) و پیشوایان دین (ع) به مواردی برخورد می‎کنیم که ایشان به خاطر پدید آمدن برخی مسائل چاره را در طلاق همسر خود دیده اند؛ همچنین در پاره ای موارد که شخصی دچار همسر ناشایست و بدکردار شده بود و به آن بزرگواران مراجعه نموده و ابراز شکایت می‎نمود، برای رهایی او از این وضعیت از وی می‎خواستند که آن همسر ناسازگار را طلاق دهد:

1 - پیامبراکرم (ص): "پنج طایفه دعایشان مستجاب نمی شود: شخصی که طلاق همسرش به دست اوست و همسرش او را اذیت و آزار می‎کند و با این که می‎تواند مهریه اش را بپردازد ولی او را طلاق نمی دهد (و به جای آن به درگاه خدا برای نجات خویش دعا می‎کند)؛ کسی که برده ای دارد که مرتب فرار می‎کند و او را نمی فروشد؛ کسی که به طرف دیواری که در حال خراب شدن است رفته و به سرعت از آن دور

ناوبری کتاب