دهد؛ ولی در صورتی که راه تغذیه منحصر به شیر مادر باشد و امکان استفاده از شیر غیر مادر وجود ندارد و یا موجب ضرر و زیان برای کودک میشود، بر مادر واجب است خودش او را شیر دهد.
(مسأله 2) سزاوار است مادر برای شیر دادن نوزاد خود مزد نگیرد؛ و اگر به طور مجانی یا به مزد کمتر یا مساوی با دیگران شیر دهد بر دیگران مقدم است؛ ولی اگر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد شوهر میتواند برای بچه خود دایه بگیرد.
(مسأله 3) مدت شیر دادن کامل دو سال تمام است، و بیست و یک ماه هم کافی است؛ ولی کمتر از آن ظلم در حق بچه است و احوط رعایت این مدت است؛ مگر این که مقدور نباشد.
شیر دایه
در زمانهای گذشته مرسوم بود در مواردی که بچه به هر دلیلی دسترسی به شیر مادر نداشت او را به دست زنی شیرده که به آن "دایه" گفته میشد میسپردند؛ ولی این کار در این زمان به ندرت اتفاق میافتد.
در ماجرای دوران نوزادی پیامبراکرم (ص) در یکی از نقل ها آمده که حضرت وقتی چهار ماهه بودند "آمنه" مادر خویش را از دست دادند و بدین ترتیب آن حضرت در حالی که از نعمت پدر و مادر محروم مانده بود به دست پدربزرگ خویش "عبدالمطلب" سپرده شد، پدربزرگ آن حضرت به واسطه مرگ آمنه بسیار متأثر و اندوهگین بود، به طوری که سه شبانه روز چیزی نخورد و نیاشامید. سپس آن کودک را که آرام و قرار نداشت و مرتب گریه میکرد به دخترش "عاتکه" و "صفیه" سپرد؛ ولی بچه پیش عمه ها نیز دست از گریه برنمی داشت، این بود که آنها به فکر پیدا نمودن زنی جهت شیردهی به آن حضرت افتادند و زنان زیادی را برای این کار پیدا نمودند اما آن بچه پستان هیچ کدام از آنها را نمی گرفت، تا این که حضرت عبدالمطلب توسط یکی از پیرمردان قریش به نام "عقیل بن ابی وقاص" از وجود زنی به نام "حلیمه سعدیه" که شخصی عاقل، دانا، زیبا، دارای حسب و نسب بلند،