آمده ایم تا با رضایت و نظر او این کار انجام شود. مهریه این ازدواج به عهده من است هر چه شما بخواهید چه به صورت نقد و چه به صورت مدت دار و غیر نقد. به خدای کعبه پسر برادرم بهره ای بزرگ و دینی فراگیر و خردی کامل دارد.
آنگاه ابوطالب ساکت شد. در این لحظه ورقه عموی خدیجه شروع به صحبت نمود، او با این که قسیس و روحانی مسیحی بود دست و پای خود را گم کرده و سخن صریحی نمی گفت و در حالی که به سختی نفس میکشید دچار سردرگمی شده و به این در و آن در میزد و از پاسخ ابوطالب عاجز شده بود.
خدیجه با مشاهده این وضع شروع به صحبت نمود و گفت: ای عمو ! تو گرچه در مقام گواهی و شهادت از من بر من اولویت و برتری داری ولی بر نفس من از خودم برتر نیستی؛ ای محمد ! من خودم را به ازدواج تو درآوردم،و مهریه آن نیز در مال خودم و بر گردن خودم میباشد، پس به عمویت ابوطالب بگو شتری را بکشد و با آن ولیمه ازدواج را فراهم آورد، آنگاه سراغ همسرت بیا. در این هنگام ابوطالب به حاضران گفت: شاهد باشید که خدیجه محمد را قبول نمود و مهریه را نیز به عهده خویش قرار داد. برخی از افراد قریش که دنبال ابوطالب رفته بودند و در آنجا حاضر بودند گفتند: شگفتا ! چگونه میشود مهریه به عهده زنان باشد. ابوطالب از این گفته آنان بسیار خشمگین شد پس بر روی دو پا ایستاد - او کسی بود که مردم از او حساب میبردند و از خشمش هراسان میشدند - آنگاه چنین گفت: اگر اشخاصی مثل پسر برادر من قصد ازدواج داشته باشند به بالاترین قیمت ها و بیشترین مهریه طلبیده میشوند، ولی اگر اشخاصی مثل شما چنین قصدی داشته باشند باید مهریه گرانبهایی را برای ازدواج بپردازند. پس ابوطالب شتری را نحر نمود و پس از آن رسول خدا بر همسرش خدیجه وارد شد".الکافی، ج 5، صص 374 - 375، ح 9.
این ماجرا نشان میدهد که چطور میتوان بدون هرگونه تشریفات زاید و آداب و