"‏آیت الله منتظری و اهل سنت ایران" از : آقای محمد آزاد جلالی زاده


آیت الله منتظری و اهل سنت ایران
"محمد آزاد جلالی زاده "
 در این دنیای فیزیکی و محدود ما هنوز هستند آدمهایی که در هیچ چهارچوبی نمی گنجند، تعریف بردار نیستند و آنقدر آن بالا بالاها پریده اند که دست هیچکس جز خود خدا به آنها نمی رسد، در این دنیای فیزیکی و محدود ما هنوز هستند آدمهایی که با هیچ چیز نمی توان شکست شان داد و جسم و روحشان را خرید، نقطه شکستی ندارند، نه با زر، نه زور، نه تزویر و نه با هیچ عنصر مادی دیگری و نه حتی با هیچ سیستم سیاسی و قدرتی نمی توان اندکی از بزرگی روحشان کاست ، در این دنیای فیزیکی و محدود ما هنوز هستند آدمهایی که اسمشان آزادی و آزادیخواهی ، انسان گرایی ، لطافت و عشق به نوع بشر را تداعی می‎کند و آدم می‎بالد از حضور و وجود چنین کسانی در سرزمینش ، و حالا یکی از آنها از میان ما رخت بربسته است و همه اندوهگین و سوگواریم و فغان برمی آوریم از نبودنش ... بهرحال ، دل پر تألم است و کلمات پر درد، اما هدف از این نوشتار کوتاه :
نگاه به آیت الله منتظری از زاویه ای دیگر است .

در ایران بعد از انقلاب چه فراوان هزینه های مادی و معنوی صرف ایجاد وحدت بین اهل سنت به عنوان یک نیروی بزرگ و تأثیرگذار و شیعیان به عنوان اکثریت و حاکمان حکومت دینی شده است تا علاوه بر ایجاد امنیت و جلوگیری از نزاع های مذهبی در داخل کشور، الگوی وحدت اسلامی در ایران به عنوان یک راه نجات بخش به دنیا و بویژه به کشورهای اسلامی نمایانده شود و ایران به اصطلاح ام القرای جهان اسلام شود، اما بعد از گذشت حدود سه دهه از عملیاتی کردن پروژه وحدت چنین به نظر می‎آید که این موضوع زیاد مثمرثمر نبوده و اعتراضات گسترده اهل سنت ایران به حقوق شهروندی و مذهبی شان حاکی از آن است که وحدت فقط به عنوان تزی برای پایان نامه های سیاسی و الهیاتی درآمده است و نه بیشتر و سوال اصلی اینجاست که چرا؟ و اگر این "چرا؟" به درستی پاسخ داده شود گره کور یک سری از مسایل در ایران گشوده خواهد شد.

چنین به نظر می‎آید که برای پیشرفت هر پروژه ای دو حالت متصور است : 1 - یا سیستم و کلیتی محکم ، قانونمند و اصولی ای وجود داشته باشد تا حتی اگر افرادی مایل به پیشرفت پروژه ای نباشند، بنا به تحمیل سیستم وارد فاز کاری شوند و 2 - اگر سیستم اصولی ای وجود نداشته باشد و یا اگر سیستم به هر دلیلی مایل به پیش بردن پروژه ای مثبت نبود و یا اگر عده ای از افراد یا جریانات متنفذ نخواستند به پیش برود، حداقل تعدادی افراد تربیت شده انسانی وجود داشته باشند که مقاومت و روشنگری این عده پروژه را به جلو ببرد و آن را تا سر منزل مقصود یاری دهد.

در ایران ، در اوایل انقلاب و چند سالی پس از آن ساختار حاکمیت به جد خواهان وحدت و همزیستی مسالمت آمیز اهل سنت و حکومت گران گشت و قدم هایی در این زمینه برداشته شد، اما بعدها با بروز پاره ای مسایل میان اهل سنت و حاکمیت ، پایان گرفتن فضای اعتماد میان این دو و ورود شدید تصمیم گیریهای امنیتی در مناطق سنی نشین "وحدت " به "جدایی عاطفی " منجر گردید، با وجود آنکه این جدایی عاطفی هنوز منجر به طلاق سیاسی و اجتماعی نگردیده است اما اگر وضعیت همچنان و بر طبق روال سابق پیش رود، امیدی چندان نمی ماند. اما در روی دیگر قضیه افراد متنفذ و صاحب اعتبار که هر یک سرمایه ئ اجتماعی عظیمی برای این مملکت بودند و می‎توانستند فضای ذهنی و عملی آرام و پایداری را بدون توسل به هر گونه نیروی قهریه بین اهل سنت و کلیت حاکمیت برقرار سازند نیز آرام آرام از صحنه کنار رفته و یا کنار گذاشته شدند و فضای تصمیم گیری هر روز نسبت به روز پیشین خالی تر از دلسوزان و دردمندان شد.

یکی از این افرادی که می‎توانست پل اتصال باشد، اما وجودش در ساختار تحمل نشد و خودش نیز دانست یکسری از تصمیمات برای اداره کشور با افکار، روحیات و دغدغه های او سازگار نیست مرحوم آیت الله منتظری بود، وی یکی از زعما و رهبران فکری و عملی اهل تشیع بود، اما اهل سنت همچون اکثریت دیگر ایرانیان دوستش داشته و دارند و حرمتش بسیار پاس می‎دارند و از خودشان می‎دانستند و می‎دانندش ، چرا که اگر چه او بود که در دهه پنجاه چند صباحی میهمان کردها و اهل سنت بود و سیستم فکر می‎کرد با تبعیدش به سقز، مردمان آن دیار او را طرد می‎کنند و فشاری روانی مضاعف بر او می‎آید اما به تصریح خود وی کردها و اهل سنت بخاطر آزادگی ذاتیش او را همچون خود دانستند و مقدمش گرامی داشتند، اما منتظری نیز به رسم پاسخ دهی آنگاه که ورق برگشت و سوار بر توسن قدرت بود و نایب رهبر، در دهه شصت شتابان بر در رهبر انقلاب رفت و از دربند کردن یکی از رهبران اهل سنت و کردها - احمد مفتی زاده - گلایه ها کرد و خواستار آزادی وی - دست کم برای حفظ حرمت اهل سنت در ایران ، و حفظ پرستیژ انقلاب اسلامی نزد دیگران - شد، گلایه هایی که به نوشته خود منتظری با پاسخ تند رهبر مواجه شد، هرچند که تقاضای منتظری رد شد اما اهل سنت و کردهای ایران می‎دانستند که "الاعمال بالنیات ".

اهل سنت منتظری را به انبان خاطرات مثبت و خوب حافظه جمعی اش خواهد سپرد، چرا که برای منتظری بالاتر از آنکه چه کسی خلیفه اول اسلام بود و چه کسی خلیفه چهارم ، نفس عمل دموکراتیک انتخاب شورایی خلیفه مهم بود و مهم تر از حفظ حکومت شیعی ، پاسداشت حقوق شهروندی برای وی اولویت داشت و مهم تر از اینکه مردم کتب شیعی را بخوانند وجود متکثر گونه اندیشه ها و آرا برای حفظ حیات جامعه برای وی در صدر بود و دین را آزادیخواهانه تعبیر و تفسیر می‎نمود و هیچگاه از دین چماق تکفیر و ارتداد و سرکوب اندیشه ها بیرون نکشید. هیچگاه و تحت هیچ شرایطی کوچکترین بی حرمتی به اعتقادات اهل سنت روا نداشت و هرگز حاضر نشد به خاطر چند روز سروری دنیایی ، عاقبت به خیری عقبایی اش را فدا سازد.

منتظری شخصی بود که می‎توانست با تکیه بر حرمتش بین گروهها و جریانها و بزرگی ذاتیش پل اتصال و وحدت و همیاری و همفکری بین اهل سنت و حاکمیت و به طور کل بین اهل سنت و شیعیان در ایران باشد، چرا که همگان حکمیتش را می‎پذیرفتند و دلسوزی و بزرگ منشی و آزادیخواهیش را باور داشتند، اما تأسف و دریغ که بدخواهان این سرزمین نگذاشتند تا از این فرصت تاریخی بهره برداری شود و حال فقط تأسفی در ذهن و آهی بر زبان می‎ماند...

سالها باید که چرخ گردون بگردد و منتظری دیگری هدیه به این سرزمین دهد.