از نوعی دیگر
"مهدی غنی "
چند روز مانده بود که امام از پاریس بیاید. تنی چند از زندانیان سیاسی به دیدار آیت الله منتظری در قم رفتند. درباره حفاظت امام و حوادث آن روزها بحث بود. یکی از دوستان از ابتکارات مردمی میگفت که از زمانی که سیب زمینی و پیاز در تهران کم شده است ، عده ای در محلات تهران کامیون هایی راه انداخته اند و سیب زمینی و پیاز ارزان بین مردم توزیع میکنند و اسمش را گذاشته اند تعاونی خمینی . بعد در تأیید و تمجید از اینکه مردم دارند متشکل میشوند و این تعاونی خمینی یکی از نمودهای آن است ، داد سخن داد و بعد منتظر نظر ایشان شد.
ایشان بدون مقدمه گفت آن چیزها به جای خود، ولی این کار خیانت به انقلاب است . خودشان نمی دانند ولی کارشان به انقلاب ضربه میزند.
همه از این موضع گیری شوکه شدند. همان دوست گفت این چه حرفی است آقا، اینها بچه های انقلابند. شما چطور میگویید این کار خیانت است ؟
ایشان با تأکید بر سخن گفته شده توضیح داد اینها نمی دانند چه میکنند. از همین حالا میآیند جنس ارزان را در شهرها توزیع میکنند بعد روستایی ها را میکشانند به شهر، این اقتصاد کشور را ویران میکند.
در آن شرایط که ذهن همه را حکومت نظامی و درگیری های مردم با پلیس و مسائل روز گرفته بود، کسی به عمق این سخن توجه نکرد. هنوز انقلاب پیروز نشده بود که کسی به اقتصادش فکر کند.
انقلاب پیروز شد، ماه ها گذشت ، مشکلات تا حدی چهره خود را نشان داد. اما هنوز سیاست حرف اول را میزد و اقتصاد کمتر مورد توجه بود. 13 آبان 1358 سفارت امریکا توسط دانشجویان خط امام تصرف شد و نام لانه جاسوسی بر آن نهادند. شور و شوقی در میان جوانان و مبارزان از همه جناح ها و گروه ها افتاد و همه مدافعان نظام و منتقدان آن در حمایت از حرکت دانشجویان از یکدیگر سبقت میگرفتند.
فردای آن روز 14 آبان آیت الله منتظری اطلاعیه ای صادر کرد. ایشان ضمن اشاره به دشمنی های امریکا با ایران این نکته را توضیح داده بود که برای مبارزه با امریکا ما باید از نظر اقتصادی وابستگی مان را کم کنیم و استقلال اقتصادی پیدا کنیم و بتوانیم روی پای خودمان بایستیم . باز هم در آن فضا کمتر کسی به مسائل اقتصادی حساس بود و به این نکته توجه کرد.
در دهه 60 بحث سوبسیدها و بسیج اقتصادی و توزیع اقلام کوپنی مطرح بود. یک دو قطبی ایجاد شده بود که برخی به مخالفت دولت بر آزاد بودن اقتصاد تکیه میکردند و با تعبیر کوپنیسم اقتصاد موجود را به کمونیسم تشبیه میکردند. آیت الله منتظری بارها در سخنرانی و پیام های خود بر این نکته تأکید میکرد که سوبسیدها را باید به تولید داد. انتقاد کرد چرا اقلام کوپنی را به شهرها میدهید ولی روستائیان که مولدند از آن محرومند. باز هم این مواضع در میان تنش های سیاسی همچنان مغفول ماند. اینکه یک مرجع تقلید سنتی علاوه بر نگرش ها و تلاش های سیاسی که خود حکایت مفصلی است ، با چنین پیگیری بر اقتصاد تکیه کند و آن هم روش اقتصادی خاص داشته باشد، امری بی سابقه بود.
شاخصه دیگر ایشان نوع منتقد بودنش بود. در اکثر جوامع نیروها و شخصیت هایی که نظام حاکم آنها را به بازی نمی گیرد یا در قدرت سهیم نمی کند، به طور طبیعی موضع انتقادی گرفته و نقش اپوزیسیون را بازی میکنند. اما او نقش دیگری را به نمایش گذاشت . زمانی که شخصیت دوم انقلاب و نظام بود موضع انتقادی داشت و بر هیچ نارسایی چشم نمی پوشید. ثابت شد که میشود مبهوت و مجذوب قدرت نشد.
ایشان بدون مقدمه گفت آن چیزها به جای خود، ولی این کار خیانت به انقلاب است . خودشان نمی دانند ولی کارشان به انقلاب ضربه میزند.
همه از این موضع گیری شوکه شدند. همان دوست گفت این چه حرفی است آقا، اینها بچه های انقلابند. شما چطور میگویید این کار خیانت است ؟
ایشان با تأکید بر سخن گفته شده توضیح داد اینها نمی دانند چه میکنند. از همین حالا میآیند جنس ارزان را در شهرها توزیع میکنند بعد روستایی ها را میکشانند به شهر، این اقتصاد کشور را ویران میکند.
در آن شرایط که ذهن همه را حکومت نظامی و درگیری های مردم با پلیس و مسائل روز گرفته بود، کسی به عمق این سخن توجه نکرد. هنوز انقلاب پیروز نشده بود که کسی به اقتصادش فکر کند.
انقلاب پیروز شد، ماه ها گذشت ، مشکلات تا حدی چهره خود را نشان داد. اما هنوز سیاست حرف اول را میزد و اقتصاد کمتر مورد توجه بود. 13 آبان 1358 سفارت امریکا توسط دانشجویان خط امام تصرف شد و نام لانه جاسوسی بر آن نهادند. شور و شوقی در میان جوانان و مبارزان از همه جناح ها و گروه ها افتاد و همه مدافعان نظام و منتقدان آن در حمایت از حرکت دانشجویان از یکدیگر سبقت میگرفتند.
فردای آن روز 14 آبان آیت الله منتظری اطلاعیه ای صادر کرد. ایشان ضمن اشاره به دشمنی های امریکا با ایران این نکته را توضیح داده بود که برای مبارزه با امریکا ما باید از نظر اقتصادی وابستگی مان را کم کنیم و استقلال اقتصادی پیدا کنیم و بتوانیم روی پای خودمان بایستیم . باز هم در آن فضا کمتر کسی به مسائل اقتصادی حساس بود و به این نکته توجه کرد.
در دهه 60 بحث سوبسیدها و بسیج اقتصادی و توزیع اقلام کوپنی مطرح بود. یک دو قطبی ایجاد شده بود که برخی به مخالفت دولت بر آزاد بودن اقتصاد تکیه میکردند و با تعبیر کوپنیسم اقتصاد موجود را به کمونیسم تشبیه میکردند. آیت الله منتظری بارها در سخنرانی و پیام های خود بر این نکته تأکید میکرد که سوبسیدها را باید به تولید داد. انتقاد کرد چرا اقلام کوپنی را به شهرها میدهید ولی روستائیان که مولدند از آن محرومند. باز هم این مواضع در میان تنش های سیاسی همچنان مغفول ماند. اینکه یک مرجع تقلید سنتی علاوه بر نگرش ها و تلاش های سیاسی که خود حکایت مفصلی است ، با چنین پیگیری بر اقتصاد تکیه کند و آن هم روش اقتصادی خاص داشته باشد، امری بی سابقه بود.
شاخصه دیگر ایشان نوع منتقد بودنش بود. در اکثر جوامع نیروها و شخصیت هایی که نظام حاکم آنها را به بازی نمی گیرد یا در قدرت سهیم نمی کند، به طور طبیعی موضع انتقادی گرفته و نقش اپوزیسیون را بازی میکنند. اما او نقش دیگری را به نمایش گذاشت . زمانی که شخصیت دوم انقلاب و نظام بود موضع انتقادی داشت و بر هیچ نارسایی چشم نمی پوشید. ثابت شد که میشود مبهوت و مجذوب قدرت نشد.