فقیه حق اندیش و انسان کیش
"مهدی میر قیوم نیا"
محی الدین عربی ، یکه سوار عرصه عرفان میگوید:
"لقد کنت قبل الیوم أنکر صاحبی اذا لم یکن دینی الی دینه دانی
لقد صار قلبی قابلا کل صورة فمرعی لغزلان ، ودیر لرهبان
و بیت لائوثان و کعبة طائف و ألواح توراة و مصحف قرآن
ادین بدین الحب أنی توجهت رکائبه ، فالحب دینی و ایمانی "
یعنی : پیش از این چنان بودم که اگر دینم با دین و مرام هم صحبتم نزدیک نبود; با او به مخالفت برمی خاستم ! اما اکنون قلبم چنان شده است که پذیرای هر صورتی است ، هم چراگاه آهوان ، هم دیر راهبان ، هم بتکده بت ها ! هم الواح برای تورات ، هم مصحف برای قرآن شده است . دین من دین حب است که خودم مرکب هایش را راه انداخته ام . پس محبت دین و ایمان من است .
1 - در مباحث اصول فقه شیعی ، مبحثی با عنوان "مستقلات عقلی " مطرح میشود. مراد از مستقلات عقلی آن دسته از اموری هستند که نیازی به بیان شرع ندارند مانند خوبی عدالت و بدی ظلم . حکم عقل برای اتمام حجت در اینگونه موارد کافی است .
2 - وجود مستقلات عقلی در مبادی فقه شیعه ، بیانگر این حقیقت است که انسان ها مستقل از دین ، حقوق مشترکی دارند که به انسان بودن انسان مربوط است و نه به دین داری یا بی دینی او ! این حقوق "انسان بما هو انسان " را حقوق اساسی مینامند.
3 - در جوامع ماقبل مدرن ، این حقوق بسیار محدود است و کم توجهی فقیهان به این مهم شاید توجیه پذیر باشد; اما با ورود به عصر مدرن ، مطالباتی از قبیل آزادی های اساسی همانند حق رأی ، حق آزادی بیان ، حق آزادی قلم و مطبوعات ، حق تشکیل اصناف و اجتماع و صدها حق اساسی و مدنی دیگر خود را نشان میدهد که پایه ئ اصول جهانی حقوق بشر است . در جهان مدرن این حقوق ، در تدوین قوانین اساسی و مدنی کشورها، به دقت مورد توجه قرار میگیرد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز قانونگزار به هر روی به این حقوق توجه نشان داده است .
4 - فقه باید موضع خود را در برابر این حقوق به روشنی بیان کند. بدیهی است که مقابله و موضع گیری منفی صرف نسبت به این حقوق از هر سو که باشد; بی معنی ، آب در هاون کوبیدن و یادآور طنز دون کیشوت در مبارزه با آسیاب های بادی است ! دیگر عصر آن گذشته است که از جایگاه یک فقیه ، از مقوله مهم آزادی ، با قید "کلمه مشئومه آزادی !" یاد کنیم .
5 - نگارنده با نگاه بیرون از فقه (نه نگاه فقیهانه )، بر این باور است که در طول تاریخ فقه (به ویژه فقه الحکومه )، این مستقلات و در نتیجه حقوق مشترک اساسی انسانی ، جدی تلقی نشده و دایره آن به حوزه ماقبل مدرن محدود مانده است . دلیل این بی توجهی را باید در مبانی جهان بینی و اصول عقاید دینی ، شیوه زندگی ، جغرافیای زیستی و... فقیهان جستجو کرد. به خصوص باید این بی اعتنایی به حقوق انسانی را در نگرش آنان به انسان و ارزش های مستقل انسانی جست . باز به نظر نگارنده باید دستاوردهای علوم و به خصوص علوم انسانی را در حوزه مستقلات به رسمیت شناخت .
6 - شاید بتوان گفت که در نیم قرن اخیر، دو فقیه اصولی ، بیش از دیگران به فقه سنتی ، از نگاه حقوق انسانی توجه نشان داده اند. اولی مرحوم آیت الله شهید مطهری و دومی فقیه والامرتبه آیت الله العظمی منتظری که برحسب اتفاق صمیمیتی عمیق بین آن دو عزیز وجود داشت . شاید دلیل توجه این دو بزرگوار به حقوق انسانی ، اندیشه های کلامی - فلسفی آنان باشد. اگر چه اندیشمندی چون مرحوم مطهری بیشتر اهل کلام و فلسفه محسوب میشود تا یک فقیه ، اما ایشان در حوزه نظری و در کتاب هایی نظیر "علل گرایش به مادیگری " و "عدل الهی " و "اسلام و مقتضیات زمان " خود به این مهم توجه ای خاص نشان داده است . کتاب "اقتصاد اسلامی " مرحوم مطهری (که به دلایل غیر موجهی از انتشارش جلوگیری شد)، خود نمونه ای کامل از رویکرد انسانی و توجه حقوقی مدرن یک فقیه به مقوله ای مانند اقتصاد است .
7 - بی شک فقیه متاله مرحوم آیت الله منتظری در عرصه نظر و عمل از پیشتازان توجه فقیهانه به حقوق انسان مدرن ، یا به بیانی دقیق تر، رویکرد انسانی به فقه بوده است . حتی در نظریه ای چون ولایت فقیه که بسیاری از فقهای حکومتی ، میل به آسمانی کردن آن داشته و نصب الهی میدانند; از آغاز، ولایت فقیه را مشروط به انتخاب مردمی میدانستند. حق تعیین حاکم توسط مردم یعنی به رسمیت شناخت حقوق انسانی . توجه و اهتمام آن مرحوم به حقوق بشر بر کسی پوشیده نیست . به یقین همین نگاه عالمانه و شجاعانه ، از او در کنار مرحوم آیت الله مطهری چهره ای ماندگار ساخته است که میتواند سرمشقی بی بدیل برای فقیهان آزاداندیش آینده این ملک باشد. بی شک آینده فقاهت از آن اندیشه های آیت الله منتظری است . این است که میتوان گفت او یکی از زیرک ترین فقیهان دوران بود، "ساده لوحان " آنان اند که فراست ، هوش و تیزبینی الهی او را درنیافته ، دربند دنیایند و "نکرا" را زیرکی مینامند !
از منظر نگارنده ، گویی که مرحوم آیت الله منتظری ، یک محی الدین عربی برای فقه تشیع است که سراسر زندگی اش تفسیر ابیات آغاز این نوشتار است .