حجةالاسلام والمسلمین حسینعلی انصاری، ناجی و فریادرس بی ادعا و گمنام

حجةالاسلام و المسلمین حسینعلی انصاری

ناجی و فریادرس بی ادعا و گمنام

استاد انصاری:

« خود باشید؛ خود بیندیشید؛ 

نه این که دیگران برای شما بیندیشند »


به نام حضرت حق

در سالگرد درگذشت آزاد مردی مخلص و مجاهد قرار داریم که علی رغم  فعالیت ها و فداکاریهای برجسته اش چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب  مورد بی مهری قرار گرفت. لذا بجاست که دراین مجال  ضمن گرامی داشتن یاد و خاطره اش ، مختصری  از زندگی و فعالیت های وی را بیان کنیم.

حاج شیخ حسینعلی خدادادی معروف به انصاری در سال 1325 در خانواده ای کشاورز و متدین در شهرستان نجف آباد به دنیا آمد و به دلیل روحیه پرسشگری به فراگیری علوم اسلامی در حوزه شهرستان نجف آباد مشغول شد و دروس مقدما تی حوزه را در همان جا به پایان رساند؛ سپس برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم آمد. 

در قم با امام خمینی (ره) از نزدیک آشنا می شود و علاقه او به امام و آرمانها و اهدافش در مبارزه با ظلم و جور زمانه سبب شد تا وی پای در عرصه مبارزه و سیاست بگذارد.

با تبعید امام به نجف وی نیز تصمیم به مهاجرت می گیرد لذا با برادرش شیخ حسنعلی انصاری با اندوخته ای که از کارکردن داشتند به طور پنهانی عازم نجف می شوند.

در نجف ازعمده فعالیت های وی علاوه بر تحصیل و حضور جدی در درسهای امام، همسنگری با شهید بین الملل استاد محمد منتظری بود. به پیشنهاد وی فامیل انصاری را برمی گزیند تا بتواند از دست ساواک در امان بماند و بهتر به اهداف مبارزاتی خود جامه عمل بپوشاند. مبارزه ای که  محور اصلی در آن  رهایی مردم  از جهل و جور زمانه بود.

مرحوم انصاری علی رغم باور جدی به آگاهی بخشی توده های مردم در خصوص ماهیت رژیم ستم شاهی ، راهکار اساسی پیشبرد مبارزات رهایی بخش اسلامی را تربیت نیروهای علاقه مند و متدین و متعالی شدن آنها در حد کادرهای همه جانبه انقلاب می دانست. لذا مبادرت به تشکیل جلسات عقیدتی و سیاسی برای طلبه های جوان می نمود. او همواره به روشنگری و چرایی انقلاب و توضیح و تبیین آرمانها و پیامهای انقلاب  در این کلاسها می پرداخت تا  آنها با آگاهی پای در عرصه انقلاب و مبارزه بگذارند.

در راستای فعالیت های سیاسی و مبارزاتی اش، در سالهای 1354 و 1355 از طرف  شهید محمد منتظری به منظور سازماندهی روحانیون مبارزعازم ایران می شود که در یک مورد آن، ساواک به او مشکوک و او را در اصفهان دستگیر و بازداشت می کند. ولی با  جاسازی مدارکی که همراه داشت و با فریب آنها توانست ذهن ساواک را منحرف و پس از 8 روز نجات یابد و ماموریت خود را به سرانجام برساند چیزی که او از آن به معجزه یاد می کرد.

برای بار سوم در سال 1357 از طرف امام خمینی (ره) مامور رساندن پیامی به مبارزین و دیدار با علمای  تبعید شده را یافت تا علاوه بر رساندن پیام به آنها ، پیام ها و نظرات  آنها را نیز دریافت و به امام برساند.  لذا دراین سفربا افرادی چون  شهید آیت الله مدنی  در تبعیدگاهش در مهاباد و ... ملاقات می کند اما در راه  تبریز به علت تصادف سختی که برای وی رخ می دهد به شدت مجروح و به بیمارستان تبریز منتقل  و به مدت 40 روز درهمان بیمارستان بستری شده و شهید آیت الله قاضی طباطبائی در بیمارستان با او دیدار می کند. بعد از بهبودی نسبی به نجف برگشته و به فعالیت های خود درغیاب امام که به پاریس سفر کرده بود، ادامه می دهد به گونه ای که  اعلامیه های امام  را که از پاریس دریافت می کرد به عربی ترجمه و عصا زیر بغل آن را به دست مبارزین می رساند. بعد از مشکوک شدن پلیس امنیتی عراق به ایشان و  فعالیت های وی، صلاح در آن دید که