صفحه ۱۴۴۲

پیوست شماره 219:

بیانات معظم له در توضیح برخی مسائل و زیان استقراض خارجی در آغاز درس خارج فقه مورخه ‏1368/10/16

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

من هیچ مایل نبودم که جلسه درسمان، بحث فقهیمان را مشوب کنم به بعضی صحبتها، ولی بسا ضرورت اقتضا می‎کند که انسان چند دقیقه ای مزاحم شما باشد، امیدوارم که دیگر تکرار نشود و ناچار نباشیم وقت آقایان را بگیریم و جلسه مان همان ممحض برای درس و بحث باشد، اگر یک ربعی مزاحمت می‎کنم از آقایان معذرت می‎خواهم.

اولا آقایان می‎دانند که روابط من با حضرت امام و با مسئولین محترم کشور که الان سر کار هستند از قدیم چه جوری بوده، من هم شاگرد حضرت امام بودم هم نزدیک به ایشان بودم و هم به من علاقه داشتند، و یادم هست که مسائلی را که دیگران جرات نمی کردند به ایشان بگویند به من می‎گفتند و من با ایشان صحبت می‎کردم. حدود چهار سال قبل در جبهه یک جنگی شده بود، حال یادم نیست کدام عملیات بود، که صدام گفته بود ما چهارهزار نفر از ایرانیها را کشتیم و بعد بعضی مسئولین در مقابل گفته بودند نخیر، اصلا ما چهارهزار نفر بیشتر توی جبهه نداشتیم، برای اینکه می‎خواستند مثلا یعنی جواب صدام را بدهند و فرماندهان جبهه که با ما زیاد مربوط بودند آمدند گفتند آخر این چه حرفی است زده شده، افرادی که تو جبهه بودند می‎گفتند آخر این خلاف واقع است. تصادفا چنین گزارشی را به حضرت امام داده بودند و ایشان در یکی از سخنرانیهایشان فرموده بودند و این خیلی انعکاسش در روحیه بچه هایی که در جبهه بودند بد بود. آنها می‎گفتند چطور به حضرت امام گزارش غلط داده اند. من خدمت حضرت امام بودم و فرزند ایشان آقای حاج احمد آقا هم آنجا بودند، من خدمت ایشان عرض کردم که آقا گزارش آن جوری که خدمت شما داده شده بود خلاف واقع بود و حضرتعالی هم فرمودید، فرمودند بله بد شد، گزارش اشتباه به من داده بودند، خود ایشان فرمودند. بعد من بر حسب اینکه همیشه تذکراتم

ناوبری کتاب