صفحه ۵۹۱

ضیاء الحق بود،اینها اصرار داشتند که امام جنگ را پایان بدهند ولی امام قبول نکردند، همان وقت اگر وساطت آنها قبول شده بود ما در موضع بالا بودیم و می‎توانستیم خسارت بگیریم و عراق را محکوم کنیم، ولی متاسفانه آن فرصت را از دست دادیم تا آن وقتی که به امام گفتند ما دیگر هیچ امکانات و نیرویی نداریم و ایشان مجبور شدند آن قطعنامه را بپذیرند؛ البته قولی هم هست که خود امام مایل به ختم جنگ بودند ولی طرفداران ادامه جنگ نظر خودشان را به ایشان تحمیل کرده بودند.

(پیوستهای شماره 136 و 137)

پیشنهاد خاتمه جنگ با وساطت کشورهای اسلامی نه توسط سازمان ملل

س: جریان پیشنهاد خاتمه جنگ توسط سران کشورهای اسلامی چه بود؟ مقتضی است تفصیل آن را بیان فرمایید.

ج: در این اواخر یک روز آیت الله موسوی اردبیلی آمدند اینجا پیش من، گفتند برای امام ثابت شده که ما نمی توانیم جنگ را ادامه بدهیم و بناست قطعنامه را قبول کنیم و در جلسه مسئولین صحبت شده است که فلانی را در جریان بگذاریم -چون آن موقع من هنوز قائم مقام رهبری بودم - حالا ما آمده ایم که شما را در جریان بگذاریم، من یکدفعه جا خوردم گفتم: "آقای موسوی ! تقریبا یک سال است که صدام مرتب می‎گفت قطعنامه قطعنامه و ما قبول نمی کردیم و مسخره می‎کردیم، حالا ما یکدفعه بیاییم قطعنامه را بپذیریم !این صد و هشتاد درجه عقبگرد است، به نظر من به جای قبول قطعنامه این کار را بکنیم -تاکنون چند دفعه قذافی برای من پیغام داده است، حافظاسد هم قطعا بدش نمی آید- نمایندگانی از لیبی و سوریه و الجزایر در سازمان ملل جریان هواپیمای مسافربری ما را که توسطآمریکا در خلیج فارس سرنگون شده و دویست و نود نفر مسافر آن شهید شده اند و جریان موشک بارانهای تهران را مطرح کنند و از ما بخواهند که برای پیشگیری از این حوادث آتش بس را بپذیریم و خود این سه کشور نمایندگانشان را بفرستند برای نظارت بر آتش بس و در این وسط مصلح بشوند، و به این ترتیب کشورهای اسلامی بین ما و عراق را صلح داده باشند و ضمنا ما

ناوبری کتاب