صفحه ۵۳

فصل اول " نجف آباد، اصفهان، اساتید و تحصیلات "(1320 - 1301 ه. ش)

از خانه تا مدرسه

س: خدمت استاد محترم، فقیه عالیقدر، مرجع بزرگوار، حضرت آیت الله العظمی منتظری هستیم تا از تجربیات پربها و با ارزش ایشان از آغاز طلبگی تا مراحل مختلف تدریس و اجتهاد و فقاهت استفاده کنیم؛ به عنوان نخستین سئوال از ایشان درخواست می‎کنیم که وضعیت خانوادگی و دوران کودکی و آغاز طلبگی خود را برای ما بیان فرمایند.

ج: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اولا من از برادران تشکر می‎کنم که درصدد تحقیق یک سری مسائل مربوط به روحانیت هستند، گرچه من خودم را در آن مقامی که آقایان ذکر کردند قابل نمی دانم، من یک طلبه کوچک هستم، ولی تحقیقات شما راجع به روحانیت و حوادث مربوط به انقلاب اسلامی ایران قابل تقدیر است.

من در خانه کوچکی در نجف آباد اصفهان به دنیا آمدم؛ پدرم کشاورز بود و وضعش از نظر مالی خیلی بد بود، البته باغ و زمین هم از خودش یک مختصری داشت ولی رعیت مردم بود؛ آن زمان در نجف آباد یک روحانی مورد احترامی بود به نام "حاج شیخ احمد حججی "(اعلی الله مقامه)متوفای سال 1365 ه. ق، مدفون در پارک نماز نجف آباد ایشان برخلاف سایر روحانیون، در متن اجتماع وارد می‎شد؛ با بازاری، با کشاورز، با ضعفا، با فقرا با همه اینها مربوط بود و اینها را تشویق به علم و دانش و آموختن مسائل دینی می‎کرد؛ پدر من هم در عین حال که مشغول کشاورزی اش بود در جلسات مرحوم حاج شیخ احمد شرکت می‎کرد؛ مرحوم حاج شیخ احمد کاری کرده بود که شاید نصف مردم نجف آباد از بازاری و کشاورز با مسائل دینی، با قرآن، با احادیث، با عربی تا یک اندازه ای -بدون اینکه به مدرسه رفته باشند- آشنا شده بودند. پدر من یک روز هم به مدرسه طلبگی برای درس خواندن نرفته بود

ناوبری کتاب