صفحه ۳۸۶

اصرار گفتم من هستم، گفت: "تویی ؟!" گفتم: "مگر من شاخ دارم ؟" گفت: "نه، من خیال کردم الان با یک آقایی با یک وضع و قیافه و تشکیلاتی مواجه می‎شوم !" بالاخره با ما رفیق شد، مدتی آنجا بود، آقای نفری می‎گفت: "قدر محمد را حالا آدم می‎فهمد، برای اینکه وقتی کتاب شناخت مجاهدین آمد در نجف همه افراد با اعجاب به آن می‎نگریستند اما محمد می‎گفت اینها درست نیست اینها افکارشان انحرافی است، اینها مطالب مادیگری در نوشته هایشان زیاد هست "، ایشان می‎گفت: "ما همه از محمد عصبانی شده بودیم ولی حالا می‎فهمیم محمد درکش از ما خیلی بیشتر بوده و ما آن وقت نمی فهمیدیم "، این را آقای نفری در زندان برای من تعریف کرد؛ راستش من نگران بودم که مبادا محمد در خارج از کشور در دام اینها افتاده باشد، بعد که این مطلب را شنیدم خیلی خوشحال شدم.

س: آیا شهید محمد نزد حضرتعالی فلسفه هم خوانده بود؟

ج: بله، فلسفه را مقداری پیش من و مقداری پیش آقای محمد شاه آبادی خوانده بود، یادم هست یک بار برای ایشان و آقای سید هادی هاشمی به طور خصوصی در منزل درس اسفار می‎گفتم، مطلبی پیش آمد مرحوم محمد به یکی از علما توهین کرد، من عصبانی شدم و گفتم: "باباجون تو به کسی کار نداشته باش تو کار خودت را بکن ".

محمد خیلی باهوش بود، گاهی اوقات راجع به بعضی مسائل فلسفه با من بحث می‎کرد، راجع به مسائل و جریانات سیاسی هم خیلی تیز و سریع الانتقال بود.

صدور فتوا در ارتباط با نجاست و پاکی

س: در طول سالهای زندان -مخصوصا دوره آخر- مباحث عقیدتی و مجادله های سیاسی در زندان پیش می‎آمد، در این اواخر گو یا یک اعلامیه ای از طرف بند یک زندان اوین که حضرتعالی در آنجا بودید در ارتباط با نجاست و پاکی و ضرورت پرهیز از مارکسیستها صادر شد، همان گونه که مستحضر هستید این اعلامیه هم

ناوبری کتاب