صفحه ۳۱۸

خواندن عقد دختر، پدرش گفت: یک باره عقد مادرش را هم بخوان چون تا به حال کسی پیدا نکردیم عقد مادرش را بخواند با وجود چهار بچه !". از اینجا معلوم می‎شود در روستاهای دور دست و عشایر چادر نشین چقدر فقر دینی حکم فرما بود و متاسفانه اکنون نیز وضع خوب نیست. وظیفه حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی است که برای آن مناطق فکر اساسی بکنند. سازمان تبلیغات با امکاناتی که دارد باید منطقه های دور دست را زیرپوشش قرار دهد و اعزام مبلغ فقط برای اغراض سیاسی نباشد.

سقز آخرین تبعیدگاه

س: بفرمایید مجموعا چه مدت در خلخال ماندید و علت انتقال شما از خلخال به سقز چه بود؟

ج: در خلخال چهارماه و ده روز ماندیم، بعد آمدند گفتند باید برویم به سقز، دو نفر ژاندارم مرا در ماشین نشاندند بردند تبریز، در تبریز نگه داشتند لاستیک بخرند، یک دکانداری بود به او گفتم: "شما آقای حاج شیخ عبدالحمید شربیانی را می‎شناسی ؟" گفت: "بله با هم رفیق هستیم، ما مرید ایشان هستیم "، گفتم: "سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید منتظری گفت من را از خلخال دارند می‎برند به سقز"؛ این ژاندارمها که مرا به سقز می‎بردند آدمهای بدی نبودند. اتفاقا آقای شربیانی هم چندتا مرید تبریزی در سقز داشت و سفارش مرا به آنها کرده بود، اینها آمدند دیدن من و گفتند اگر به پول یا چیزی نیاز هست بفرمایید، گفتم خیلی ممنون، گفتند ما در خدمت شما هستیم و ابراز محبت کردند.

س: سابقه آشنایی حضرتعالی با آقای شربیانی از چه زمانی است ؟

ج: در قم با ایشان مانوس بودیم، مدت کمی درس امام آمد و دیگر نیامد، ایشان در نجف آباد به منزل ما آمده بود من هم در تبریز منزل ایشان رفته بودم.

ناوبری کتاب