صفحه ۳۱۶

ملاقات آیت الله مطهری و آیت الله موسوی اردبیلی

مردم آنجا بر خلاف مردم طبس خیلی اهل مسجد نبودند، ولی خوب از اطراف خیلی افراد به دیدن من می‎آمدند، آقای موسوی اردبیلی به دیدن من آمدند که با آقای یکتایی هم رفیق بود، آقای مطهری به دیدن من آمدند -ایشان هم در طبس و هم در خلخال به دیدن من آمدند- اتفاقا وقتی که ایشان آمدند یک اتوبوس هم از نجف آباد آمده بودند، ایشان می‎گفت: "من دلم برای خانواده شما می‎سوزد که از این مهمانها باید پذیرایی کند"، چون ما خدمتکاری نداشتیم، خودمان باید نان می‎گرفتیم خودمان باید غذا می‎پختیم و این قبیل مشکلات را هم داشتیم، ولی در عین حال آمدن آنها در آن منطقه خوب بود؛ با آقای مروارید یک مباحثه گذاشته بودیم، کتاب خمس را من در آنجا و سقز تنظیم و تکمیل کردم که بعدا از سقز برای فتوکپی فرستادم.

ملاقات آقای هاشمی و کسب اجازه برای مصرف بخشی از وجوهات در مصارف انقلاب

س: گو یا آن زمان که حضرتعالی در خلخال اقامت اجباری داشتید آقای هاشمی رفسنجانی هم به دیدار شما آمدند، اگر در این ارتباط هم خاطره ای دارید بفرمایید.

ج: بله یک روز ما مقداری لباس برای شستن جمع کرده بودیم، چون شستن لباس در منزل مشکل بود، با خانواده و بچه ها لباسها را برده بودیم کنار نهر آب که یک مقدار با منزل فاصله داشت، خانواده ما لباسها را می‎شست من هم آنها را آب می‎کشیدم و پهن می‎کردم، اتفاقا همان روز آقای هاشمی آمده بود آنجا برای دیدن ما، مردم گفته بودند رفته اند به طرف رودخانه، ایشان هم سراغ به سراغ آمده بود تا ما را پیدا کرد؛ گفت: "به به ! کارت به لباس شویی کشیده !" ایشان آمده بود راجع به کمکهایی که به خانواده بعضی از زندانیها می‎شد از من اجازه بگیرد چون دسترسی به امام نبود و این مسائل را معمولا از من اجازه می‎گرفتند، ما با آقای هاشمی خیلی رفیق بودیم چون ایشان گذشته از اینکه شاگرد من بود با ما رفت و آمد و روابط دوستانه داشت، یک وقت

ناوبری کتاب