صفحه ۲۱۶

می‎کردیم. البته دارالتبلیغ سر و صورتش خیلی خوب بود، آقای شریعتمداری می‎گفتند ما از همه جای دنیا، از آفریقا، از آمریکا، از اروپا می‎خواهیم طلبه بیاوریم تربیت کنیم و به آنجاها مبلغ بفرستیم؛ جوری بود که یک عده که می‎خواستند کاری کرده باشند -از علما و مدرسین قم - افتادند در مسیر تدریس در دارالتبلیغ، می‎گفتند عمل مثبت این است، مخالفت با رژیم شاه به جایی نمی رسد، شکست می‎خوریم، مبارزه با شاه مشت روی سندان کوبیدن است. ما می‎گفتیم این افکار انقلابی که در جوانها ایجاد شده است باید در مسیر مبارزه با شاه و رژیم فاسد او جهت پیدا کند، با این قضیه طلبه ها و مدرسین و فضلا و علمای قم دو دسته شدند، یک عده طرفدار آقای شریعتمداری بودند که در دارالتبلیغ تدریس می‎کردند و در حقیقت از مبارزه با رژیم جدا شدند، و عده ای دیگر در مسیر مبارزه با شاه و دستگاه حاکم قرار گرفته و از آقای خمینی جانبداری می‎کردند؛در صورتی که در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی همه اینها باهم بودند. به هر حال دارالتبلیغ سبب شد که حوزه دو دسته شود، کسانی که می‎خواستند سرشان را درد نیاورند و اسمش هم این باشد که دارند کاری اسلامی می‎کنند و مبلغ تربیت می‎کنند، دلشان به همین جهت خوش بود، در حقیقت می‎شد بگویی که این کار ضربه ای به مبارزه با رژیم بود.

مجله مکتب اسلام

س: حضرتعالی که فرمودید علت مخالفت شما با دارالتبلیغ این بوده است، چطور شد که همفکر شما یعنی مرحوم آیت الله مطهری و افراد دیگری از این قبیل در بعضی از برنامه های دارالتبلیغ شرکت می‎کردند و در مجله " مکتب اسلام " مقاله می‎نوشتند؟

ج: مساله مجله " مکتب اسلام " یک مساله جدا بود، این مجله مربوط به دارالتبلیغ نبود اگر چه آقای شریعتمداری موسس آن بودند، آقای شریعتمداری یک سنخ کارهای روشنفکری داشتند، ذاتا اصلاح طلب بودند؛ اما شجاعت آن معنا را که بخواهند با شاه در بیفتند نداشتند ولی دلشان می‎خواست کار اصلاحی بکنند، مکتب اسلام را آقای

ناوبری کتاب