صفحه ۱۵۰

بروجردی بد فکر می‎کردیم، خلاف فکر می‎کردیم؛ بعد گفت: بله این خانه من در گرو طرفداران آقای مصدق بود،اینها دوازده هزار و پانصد تومان به ما قرض داده بودند و می‎خواستند خانه را تصرف کنند، من هم نداشتم که پول آنها را بدهم، به یک نفر گفتم اوهم نداشت، از این جهت خیلی ناراحت بودم؛ یک وقت دیدم حاجی احمد از طرف آیت الله بروجردی آمد دوازده هزار و پانصد تومان پول برای من آورد، همان اندازه که بدهکار بودم. آقای عالمی گفت این برای من خیلی تعجب آور بود، برای اینکه شنیده بودم روابط آقای بروجردی با آقای کاشانی خوب نیست، دوازده هزار و پانصد تومان هم آن روز خیلی پول بود. گفت: آمدم قم به حاجی احمد گفتم جریان پول بردن برای آقای کاشانی چه بوده است ؟ حاجی احمد گفت یک روز آقای بروجردی مرا صدا زد و گفت برو از آن کیسه که داخل آن وجوهات است دوازده هزار تومان بردار -آیت الله بروجردی یک کیسه داشت که مخصوص وجوهات بود، یک کیسه هم داشت که پولهای شخصی خودش در آن بود، آقای بروجردی خودش از وجوهات خرج نمی کرد- گفت برو از آن کیسه دیگر هم که مال خودش بود و در یک اطاق دیگر بود پانصد تومان بردار، بعد گفت اینها را ببر بده به آقای کاشانی،من هم بردم دادم؛ این جریان را آقای عالمی نقل می‎کرد. البته من اجمالا کمکهای آیت الله بروجردی به آیت الله کاشانی را می‎دانستم ولی این جریان را به این تفصیل نمی دانستم.آیت الله کاشانی در اسفندماه سال 1340 شمسی رحلت فرمود و در کنار مزار حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری مدفون گردید.

روابط اینجانب با آیت الله کاشانی

من یک داستان با آیت الله کاشانی دارم نمی دانم تاکنون جایی نقل شده است یا نه ؟ من با مرحوم آیت الله کاشانی رفیق بودم ایشان خیلی به من علاقه داشت، گاهی اوقات که من می‎رفتم تهران معمولا شبها در مدرسه سپهسالار ( شهید مطهری فعلی) منزل می‎کردم گاهی سری هم به آیت الله کاشانی می‎زدم، یک شب داشتم می‎رفتم

ناوبری کتاب